گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
ماهنامه موعود شماره 47
بیایید ترانۀ صبوري را نجوا کنیم







محمد حجتی (پریشان) در فصل پریشانی قدس و اسارت فلسطین، ترانۀ صبوري را نجوا میکنیم. به آرمیدگان در خاك، بیغسل و
کفن، که پوششی جز آفتاب ندارند، زاري میکنیم. به غریبان تنها و بییاور، آوارگان دور از وطن، نوحهسرایی میکنیم. قرنهاست
که بر سر یک باور دینی ایستادهایم و در دژ شکیبایی، شیاطین را از خود راندهایم. بهما گفتند که: مشکلهاي عاشقی و دلدادگی، با
صبوري به سامان میرسد. آري، اگر صبر بود، مشکلی نبود. ارابّههاي خصم، نخلهاي سربلند و درختان زیتون را شکستند، و آواز
را در گلویمان خشکاندند، آیا میشنوید در کوچههاي خونآلود شهرمان، شیون باد را که براي دوشیزگانِ حرمت شکسته شده،
چگونه نجوا میکنند. کوچههاي شهرما، هرگز لبخند آفتاب را ندیده است، شبهایی بس طولانی و هولناك، سالهاست که بر سر
خانههایمان سایه افکنده است. خورسندیم که به پایان شب نزدیکیم و شب سیاه سیاهکار، اندك اندك، دامن از سر ما بر میچیند.
در آستانۀ سپیدهایم، که با تمام اشتیاق، خورشید را انتظار میکشیم. در برابر ستمگران، شمشیر تیز استقامت و صبوري را بینیام
گذاشتیم. با توسن صبر و شکیبایی، برهستی دژخیمان تاختیم، و تاك امید را بارور ساختیم. شلاقفرازان بیباك، آسیبمان رساندند،
امّا توانمان را بزیدند. هر روز بر استقامتمان افزون شد، ناصحان گفتند صبوري کن. دریغا صبوري، کار آسانی نیست. چگونه صبر
آریم که: دشنهاي بر جگر داریم، و اشک دائم در دیده. باید صبور بود که در صبوري و استقامت، رهایی و پیروزي نهفته است. در
سکوت دردناك حنجرهها، صداي پاي منجی، در گوش جان خسته دلان طنین افکنده است. میدانم صبوري کار دشواري است.
آنهم صبر در فراق کسی که دل هفت اقلیم هستی برایش میتپد و بیقراري میکند. چارة درد ما مشتاقانِ هجران کشیده، صبوري و
استقامت است. صبر از دست رفته را چگونه باز گردانیم. جماعتی از خاصّان و فرهیختگان، در دشت لالهپرورِ آوردگاهها، چهره به
خاك فرو بردند، و به اشتیاق دیدار محبوب خود، حضرت صاحب الامر(عج)، به ابدیّت پیوستند. مادران داغدار، همسران سامان از
دست داده، دختران به جا ماندة آن مهاجران الی الله پیراهن صبوري دریدند و گیسوان پریشان، درگذر باد نهادند و فریاد برآوردند.
ربّنا افرغ علینا صبراً و ثبّت أقدامنا و انصرنا علی القوم الکافرین. 1 پروردگارا، بهما تاب و توان بخش و گامهاي ما را استوار گردان و
بر کافران، پیروزمان دار. در هجر صبور باش یکچند کز صبر گشاده گردد این بند صبر است کلید گنج مقصود از صبر بهکام دل
رسی زود 2 پس از آنهمه، در دو رنج، آوارگی و بیخانمانی، و هزار و اندي سال خزان و زمستانِ بیبهار، و سرگردانی روي پُل
فرسودة زمان، اکنون دستی پست از آستین مردي پلید از آنسوي دریاها برآمده، غرور و شکوه غیرت دینی ما را درهم میشکند.
صفحه 49 از 67
تجاوزگري از ماوراء اقیانوسها، بر سرزمین توحیدیان فرود آمده، دجله را به خون جوانان برومند اسلام آبیاري میکند، سزاست
که: آسمان بر ما بگرید، و زمین از شرارة آسمان ملتهب گردد. دلیر مردانی صبور و مقاوم، با توانی دشمن سوز، در برابر دژخیمان
ایستاده هزار، هزار، چونان غنچههاي نشکفته از گلُبن هستی فرو ریختند؛ به امیدي که، در بهاري موعود شکفتن آغازند. و هنوز
« مهدي » صبورانه، در غریبستان عدم، دیده بهراه و گوش به زنگ آرمیدهاند که: کی اذان منارها و ناقوس کلیساها، عطر جانبخش
ع) را در فضاي لایتناهی پراکنده سازند. ما مشرقیان و توحیدیان ارض طوس، نهضتگران ظهوریم و دوستداران اهل )« عیسی » و
در جمع ما شیرانی قد برافراشتند، که ننگ فرار از برابر دشمنان را زبونی و گناه پنداشته، با جهد و .« موعود » بیت، زمینهسازان بهشت
جهاد دشمنان خدا را از صحنۀ روزگار بر میچینند، و هرگز دست و دامن به غنائم نمیآلایند. تیغ فراق و شمشیر هجران، عرصۀ
جولان را از ما گرفته است. پیمانۀ صبرمان لبریز شده. بهما گفتند: مردي از تبار اسماعیل، در روزگاري که قدس را آتش کفر فرا
گرفت، فلسطین زخمی و قطعه قطعه گردید، بصره در آتش بیداد سوخت، میآید و پلشتی و ناپاکیها را از دامن قدس و شامات و
کره زمین برمیچیند. کودکان خیابانی را نوازش میکند، و دختران را حرمت و عزّت باز میگرداند. این نوید جاوید را از پدرمان،
حضرت آدم صفیالله(ع) شنیدیم که به مادرمان حضرت حوّا(س) بشارت داد، و او در کنار با نوج، نام مقدس و فرجانگیزِ موعود را
به گوش جان ما، لالایی گفت. این راز بزرگ، سینه به سینه، از چهار پیامآور آسمانی اولوالعزم برگزیدگان خدا، به آخرین سفیر
رسید و خاتم انبیاء این راز مکنون را در آیینۀ ضمیر دوازده جانشین برحق خود منعکس فرمود و «( محمد بن عبدالله(ص » الهی
بشارت داد، در نامهها مندرج شد که، شکوهمند مردي با هیبتی بالاتر از همۀ کهکشانها و قدرتی عظیم فوق بشري خواهد آمد و
طومار نابکاران را در هم خواهد پیچید. معصومانِ گرامی ما، در انتظار چنین واقعهاي عظیم بودند. آن آگاهان از اسرار غیب و عالم
ملکوت، علائم و نشانههاي ظهور را گفتند که: هرگاه دیدید زمانه چنین و چنان شد، منتظر باشید، که او خواهد آمد. اکنون آن
شده است که ما منتظرآنیم. ما که غریبه نیستیم، پیشگوییها را ورق زدیم، نوشتهها را خواندیم و واژههاي داغ ظهور را سُرودیم،
همچنان بیصبرانه منتظریم و در انتظاري تلخ و طاقتسوز، بهسر میبریم. شمشیرهایمان در نیام زنگار گرفته، چه کسی اذن
جهادمان خواهد داد؟ دریغا خانهها برسرمان آوار میشود، ابدان عزیزانمان در انهدام خانهها و در انبوه خاك و سنگ و سیمان،
محو و مفقود میگردند. آري، باز هم صبوري، که رسول خدا(ص) فرمود: إذا رأیتم الأمر لاتستطیعون تغییرة فاصبروا حتّی یکون الله
هو الذّي یغیرّه. 3 وقتی دیدید نمیتوانید چیزي (مشکلی) را تغییر دهید، صبر کنید تا خدا آنرا تغییر دهد. سربازانی تهیدست، با
سنگ و فلاخن در مقابل ارابّههاي فولادین غربیان مقاومت میکنند و چرخهاي آهنین آن نابکاران را درهم میشکنند، خونِ غیرت
در عروق همۀ مسلمانان جهان غلیان میگیرد، با مرگ، پاي کوبی و دست افشانی میکنند زیرا مرگ در راه خدا را با مرکب
شهادت رهسپار دیار بقاست، حیات جاویدان میدانند. گویا بوي رهایی به مشامشان رسیده و عطر ظهور را احساس میکنند.
سربازانی فقیر، تنها با پشتوانۀ ایمان و اتکاء به آینده، براي فردایی برتر که وعدة تخلفناپذیر الهی است، میجنگند و تردید در ارادة
آهنین آنان راه نمییابد. میدانند که یهود در پرتگاه فناست، صهیونیزم چونان حبابی بر روي آب، بهزودي، خواهد ترکید. الّذین
آمنوا یقاتلون فی سبیل الطّاغوت فقاتلوا أولیاء الشّیطان إنّ کید الشّیطان کان ضعیفاً. 4 مؤمنان، در راه خدا پیکار میکنند و کافران در
راه شیطان؛ پس شما با یاران شیطان پیکار کنید که مکر و حیلۀ شیطان ضعیف است. هر شهیدي مانند ستارهاي میدرخشد و افق
شهادت را بهما مینمایاند، او میداند که پس از شهادت، رجعتی سبز و بازگشتی دوباره، به اذن خدا، خواهد بود، در پرتو خورشید
ولایت حجۀ بن الحسن(عج). ما را چه بیم، اگر بازوان ستبر جوانانمان در اسارت دشمنان شرق و غرب شکسته میشود، به یقین،
روزي این دستان و بازوان با دست ید اللّهی امام منتظر(عج) روییدنی دوباره خواهند کرد. باز هم صبوري، هر روز سینۀ مردان کفر
ستیز و شیران شرزة آوردگاهها آماج تیر شیاطین میگردد. شگفتا، این چه حکمتی است که سنگ فلاخن، در برابر بمبهاي آتشین
پایمردي میکنند، و در مقابل یاغیان و دزدان دریایی و هوایی که از آنسوي بحرها قصد جان و شرف ما را « ناپالم » و ویرانگر
صفحه 50 از 67
کردهاند، ایستادگی میکنند. یا أیهّا الّذین آمنوا لاتتّخذا و الیهود و النّصاري اولیاء بغضهم أولیاء بعضٍ و من یتولّهم منکم فإنّه منهم
إنّ الله لا یهدي القوم الظّالمین. 5 اي مؤمنان، یهود و نصاري را به دوستی برنگزینید، که آنها دوستان یکدیگرند، و کسانی که از
شما با آنها دوست شوند از آنها هستند، خداوند ستمکاران را هدایت نمیکند. گرچه ایمان به فرداي روشن، فرداي سبز و بهاري،
روزگاري برتر از همۀ اعصار و قرون گذشته، ما را بهسان کوه استوار و مقاوم کرده و ترس و زبونی را از قاموس جانمان زدوده، امّا
شرارة خشم ابلیسی یهود و نصارا و شیطان بزرگ را نیز نباید دست کم گرفت و به هیچ انگاشت، که آتش کینۀ آن خونآشامان،
کوه را متلاشی میکند. آتش جهنمی آنان با پشتوانۀ شیطان بزرگ، موسائیان را تا نیل تعقیب میکند. و من یتّخذ الشّیطان ولیّاً من
دون الله فقد خسر خسراناً مبیناً. 6 هرکس بهجاي خدا، شیطان را دوست بگیرد، آشکارا، زیان کرده است. ما اکنون در حصاریم، در
حصار کینه توزترین دشمنان خدا و بشریّت، در حصار آمریکا، (نصاري) و یهود صهیونیزم، اتحاد شوم آنان را بنگر، و ارادة دینی
خود را محکم دار. اگر قدرت ایمان و باور فردایی بهتر در ما متجّلی است، فتنۀ یهود نیز بیحد و حصر است. حرکت ما، موازي
قدرت آن نابکاران، در خور تحسین است. ما را فرض است که تا آخرین نفس با دشمنان خدا بستیزیم، و از جدال با آن فریبکاران
روي برنتابیم. ما راهی را برگزیدهایم که ردّ پاي ممتدّ پیامبران الهی در این راه پیدا است. محققاً، ما هدایت شدگانیم و پیروان برحق
آزاد مردانی چونان ابراهیم و موسی(ع)، قرنهاست صلیب خود را به شانه گرفته، منزل به منزل حمل میکنیم تا کجا به دارمان
کشند. فریقاً هدي و فریقاً حقّ علیهم ال ّ ض لالۀ إنّهم اتّخذ و الشّیاطین أولیاء من دون الله و یحسبون أنهّم مهتدون. 7 گروهی را هدایت
کرد و جمعی نیز در گمراهی ثابت ماندند، زیرا آنها به جاي خدا شیاطین را به دوستی برگزیدند، و میپندارند که هدایت یافتهاند.
5. سورة . 4. سورة نساء ( 4)، آیۀ 76 . 2. نسیمی شیرازي، عمادالدّین . 3. نهجالفصاحه، ح 208 . پینوشت: 1. سورة بقره( 2)، آیۀ 250
. 7. سورة اعراف( 7)، آیۀ 30 . 6. سورة نساء( 4)، آیۀ 119 . مائده( 5)، آیۀ 51
یک کتاب در یک نگاه
سیماي حضرت مهدي(ع) در قرآن اشاره: سیماي حضرت مهدي(ع) در قرآن، عنوان ترجمۀ کتاب المحجّۀ، تألیف صاحب تفسیر
البرهان، علامه سیدهاشم حسینی بحرانی است، که توسط سیدمهدي حائري قزوینی، به فارسی، برگردانده شده است. این کتاب،
دربردارندة آیاتی از قرآن مجید است، که دربارة حضرت صاحب الامر(ع) تفسیر و تأویل گردیده است. مطالب کتاب، کاملًا از
سخنان گهربار و بیمانند پیامبر اکرم(ص) و ائمۀ اطهار(ع)، که درود خداوند بر تمامی ایشان باد، بهره گرفته و مطابق روش اهل
حدیث، با ذکر سند در مورد آیات نقل شده است؛ اما مؤلف محترم از بحث و بررسی و غور و خوض نه چندان ضروري، اجتناب
کرده است. تعداد قابل توجهی از آیات شریفهاي که به وجود امام مهدي(ع) تفسیر و تأویل شده است، مستند به احادیث
گروهی ،« تفسیر » معصومین(ع)، در این کتاب گردآوري شده است. احادیث مذکور، به چند دسته تقسیم میشوند؛ برخی از آنها به
پرداختهاند. تعداد آیاتی که در این کتاب، مورد تفسیر و تأویل قرار گرفتهاند، مشتمل بر یکصد و « تطبیق » و تعدادي به « تأویل » به
بیست آیه میباشد که از سورة بقره آغاز میشود و به ترتیب سورهها و آیات، به سورة عصر ختم میگردد. مؤلف محترم، این
کتاب را پس از تألیف تفسیر البرهان تدوین نموده است، بهطوري که تفصیل بعضی از روایات را به آن کتاب محول مینماید. این
تألیف، اثر ارزنده و لطیفی است که بنابر اطلاع ما، کسی پیش از مؤلف، چنین شیوهاي را به کار نبرده است. علاوه بر متن اصلی،
از سوي سید منیر بن سید نورالدینی میلانی، از استنساخ کنندگان کتاب، « مستدرك المحجّ ۀ » : قسمتی در پایان کتاب، باعنوان
افزوده شده است که حاوي آیاتی است که دربارة امام عصر، صلواتالله علیه، میباشد، ولی در متن مؤلف گردآوري نشده است و
براي تکمیل مطالب کتاب در پایان آن آمده است.
صفحه 51 از 67
آگاهتر
شیداسادات آرامی بحث رفته رفته بالا میگرفت. مردي که عبا از دوشش افتاده بود، از میان کتابها سرك کشید و گفت:
آقاي فتونی، نیز .« آقاي فتونی! من هر چه فکر میکنم و هر چقدر این کتابها را بررسی میکنم، جوابی جز آنچه گفتم نمییابم »
نگاهش را روي چهرة مرد دوخت و گفت: بنده هم همینطور، آنقدر به نظر و عقیدة خودم اطمینان دارم که حاضر نیستم، حتی
یک درصد از رأیم برگردم... در این وقت درب اتاق آرام باز شده و پیرمردي با قامتی تکیده وارد شد و مؤدّب گوشهاي ایستاد و
گفت: آقاجان! دیر وقت است. اگر اجازه بفرمایید، درب خانه را ببندم. آقاي فتونی، چشم در چشم او دوخت و با مهربانی گفت:
تو چرا نخوابیدهاي. منتظر ما نباش. بحث ما شاید تا صبح طول بکشد. در خانه را که بستی، برو بخواب. پیرمرد از اتاق بیرون رفت و
درب را نیمه باز کرد. آقاي فتونی تبسّمی کرد و گفت: شیخ باقر! میبینی ما چگونه از میهمان پذیرایی میکنیم. شما چند ساعتی
بیشتر نیست که به منزل ما تشریف آوردهاید. اما آنقدر گرم این موضوع شدهایم که حتی قید خواب و استراحت را هم زدهایم. شیخ
باقر چشمانش را مالید و گفت: این حرفها کدام است؟ من در کربلا هم کلاس درس و بحثم همچنان برگزار میشود. گذشته از
اینها، وقتی انسان اعتقاد دارد به اینکه امام زمانش به اوضاع و احوال زندگیاش آگاه است، پس خستگی معنایی ندارد. من با خود
گفتم: چند روزي بیایم نجف. هم زیارتی کنم و هم از محضر بزرگان و استادانی چون شما بهرهمند شوم. شما لطف دارید، اما در
عوض بحث امشب به یاد ماندنی است و نتیجه هر چه باشد، شیرین خواهد بود. در این وقت نفس عمیقی کشید و به دست
نوشتههاي کتاب قطوري که مقابلش بود، چشم دوخت و به دنبال آن سکوتی کشدار و سنگین فضاي اتاق را در خود فرو برد. زمان
به نرمی نسیمی که از پنجرة باز وارد میشد میگذشت. خانههاي نجف در سایۀ شب به خواب فرو رفته بودند و تنها خانۀ فتونی بود
که زیر سوسوي چراغ، خود را بیدار نگه میداشت. شیخ باقر، کاسۀ آبی را که در کنارش بود، برداشت. جرعهاي نوشید و در حالی
که صفحات آخر کتاب را از زیر انگشتانش رد میکرد، پس از ساعتها، سکوت یکپارچۀ اتاق را برچید: آقاي فتونی! شما به
اگر کسی قصد کند که ده روز در شهري بماند، باید تنها به قصدش » ؛ جواب تازهاي نرسیدید؟ نه، جواب همان است که گفتم
شیخ باقر عمامه را از سر برداشت و گفت: ببینید حرف شما درست. اما بستگی دارد اگر حاشیه .«... عمل کند و از شهر خارج نشود
یا باغات اطراف شهري، در عُرف جزء همان شهر به حساب بیاید، همان حکم شهر را دارد. و رفت و آمد در آن مدّت ده روز جایز
است. در این وقت نگاهش را روي چشمان گود افتاده آقاي فتونی نشاند و ادامه داد: گویا شما منظور مرا متوجه نشدید. مثلًا
همین مردم که در نجفند، بخشی از مزارع و نخلستانهاي اطراف شهر را هم جزء نجف میدانند، درست است؟ بله، همینطور
است. بسیار خوب، پس چه دلیلی دارد که انسان خود را بی جهت به زحمت بیاندازد. آنهم در مسئلهاي که اسلام به خوبی آن را
مشخص و بیان نموده؟ آقاي فتونی، دانههاي درشت عرق را از پیشانیاش پاك کرد و گفت: اما من فکر میکنم، حکم شما خالی
از اشکال نباشد. جواب مسئله روشن است. همانطور که صورت سؤال واضح است. کسی که قصد کرده در شهر بماند، باید چنین
کند. چه، مسافت زیادي طی کند و چه از شهر خارج و بلافاصله وارد نخلستان کنار شهر شود. آشیخ باقر! با همۀ احترامی که براي
شما قائلم اما نمیتوانم حرف شما را قبول کنم... شیخ باقر بلافاصله گفت: بنده هم اجباري ندارم که حرفم را تأیید کنید. من اگر
بدانم نظر شما درست است، بی شک خواهم پذیرفت. اما بد نیست به نظر اسلام در مورد عرف توجه کنید. مثلًا اگر کسی بگوید،
سیّدم. نمیشود به او خمس داد. مگر به دلایلی و از جمله اینکه بین مردم طوري معروف شده باشد که انسان یقین کند، سیّد است.
وقتی اسلام، دربارة مسئلۀ خمس تا این اندازه به عرف اهمیت میدهد، دربارة حواشی شهر هم همینطور است. خیر. شما نباید
مسألۀ خمس را با سفر و مسافرت، مقایسه کنید. کسی که سفر میکند. نماز و روزهاش در گرو همان سفر، تغییر میکند. اما شیخ
باقر! اینطور که پیداست، تکلیف بحث ما را کس دیگري باید معلوم کند. اگر تا صبح هم مباحثه کنیم. رأیمان عوض نمیشود... و
لبخند نرمی روي لبانش نقش بست و با تبسّم ادامه داد: گویا حضرت بقیۀالله الاعظم،عجلالله تعالی فرجه الشریف، باید بفرماید
صفحه 52 از 67
حق با کداممان است. شیخ باقر، سري تکان داد و در حالی که به تصویر ماه درون حوض مینگریست، گفت: حقیقتاً، حضرت، به
آنچه میگوییم، آگاه است. فراموش نمیکنم، سالها پیش که تازه به کربلا رفته بودم و نُه ماه از رفتنم میگذشت، در مسجد محلّه
نماز میخواندم تا آنکه شب میلاد حضرت (عج) بعد از نماز، براي مردم از ظهور صحبت کردم و گفتم: اینکه آقا ظهور نمیکند
از لطفهاي خداوند است. چون ما توان فرمانبرداري از ایشان را نداریم... . با این صحبتها، مردم نسبت به من بدبین شدند. به
خانه رفتم. دیدم در میزنند. دیدم همان بندة خدایی که هر شب سجادهام را پهن میکند، سجاده را وسط حیات پرتاب کرد و مرا
مرتد خواند و رفت... نیمه شب که فرا رسید، دیدم باز در میزنند. البته با شدت. وحشت زده درب را گشودم، دیدم همان است.
بسیار گریه میکرد. گفت: خواب مولا را دیده.... فتونی که کتابها را روي طاقچه میچید و براي خواب آماده میشد، گفت: چه
دیده بود؟ او در خواب دیده بود که حضرت ظهور کرده و خطاب به او فرموده بود، لباسهایت غصبی است. آنها را به صاحبانش
بده... و یا براي امتحان، اینکه، همسرت بر تو حلال نیست. یا فرزندت را به قتل برسان... و چند نمونه براي آزمایش میفرماید. تا
اینکه او عصبانی میشود و میگوید: از کجا معلوم تو به راستی همان مهدي موعود باشی؟ و از خواب بیدار میشود و تازه متوجه
میشود که واقعاً هنوز آمادة فرمانبرداري محض از آن حضرت نیست... فتونی همانطور که فتیلۀ چراغ را پایین میکشید، گفت:
بله، بی شک آقایمان... به بحث امشب ما نیز آگاه است و خوب میداند، حق با چه کسی است ? ? ?؟... مرد دست به سینه
گذاشت و زیر لب گفت: السلام علیک یا علیبن ابیطالب، و نگاهش را از گنبد طلایی که چون خورشیدي در دل آسمان تاریک
و روشن نجف میدرخشید، برید و راه خانۀ شیخ مهدي فتونی را پیش گرفت. از حرم تا خانۀ او خیلی راه نبود. اما شوقی که براي
تعریف خوابش داشت، او را وادار میکرد تا سریعتر قدم بردارد. شب، رفته رفته پس مینشست و چادر سیاهش را از سر کوچههاي
خواب آلود شهر بر میداشت. مرد مقابل درب چوبی خانهاي ایستاد و کوبۀ درب را به صدا درآورد. پس از مدتی، صداي ضعیف
پیرمرد شنیده شد: ... آمدم... آمدم... درب نالهاي زد و نرم و آهسته خود را کنار کشید. چشمان کمسوي پیرمرد به مقابل خیره
شد. سلام، پدر جان! محمد باقر هزارجریبی هستم. به آقاي فتونی بفرمایید که... سلام علیکم. آقا نماز صبح میخواند. بفرمایید
تو تا به ایشان اطلاع دهم... و قدمهایش را سمت اتاق روانه کرد. درب هنوز نیمه باز بود و شیخ باقر و آقاي فتونی سر به سجده، بر
سجاده نشسته بودند. آقا! مهمان دارید. آقا باقر هزارجریبی تشریف آوردهاند. این وقت صبح؛ بگو داخل شود. دقایقی از آمدن
مهمان گذشته بود که رو به آقاي فتونی گفت: مرا ببخشید که مزاحمتان شدم. پیغام مهمی براي شما آوردهام. آقاي فتونی تسبیح
را کنار مهر گذاشت و گفت: پیغام مهم! از طرف چه کسی؟ آقا باقر نگاهش را به زمین دوخت و گفت: از طرف مولایی که
جذبۀ نگاهش مرا وادار کرد تا به این سرعت خود را به شما برسانم... و رو به حاضرین پرسید: ببینم؛ آیا شما سر مسألهاي با هم
اختلاف نظر دارید؟ نگاهها در هم گره خورد. آقاي فتونی، با تعجّب گفت: یک اختلاف نظري، دیشب پیش آمد که البته فقط ما
دو نفر میدانیم و قرار است که جواب قطعی را کس دیگري بدهد. شانههاي آقاي باقر شروع کرد به لرزیدن. دانههاي اشک چون
سیلی خروشان روي صورتش جریان یافت و در لابلاي ریش انبوهش ناپدید شدند. سر بلند کرد و نالید که: همان که منتظرش
بودید، جوابتان را داد. تسبیح از دست شیخ باقر افتاد، قلبش به شدت تپید. فکرش را هم نمیکرد که حضرت صاحب الزمان(ع) به
این زودي جواب آنها را بدهد. به فتونی که او هم به گریه افتاده بود، نگریست و شنید که: دیشب بیخبر از بحث شما در خانه
خواب بودم که حضرت را در عالم رؤیا مشاهده نمودم. حال خوشی داشتم. دلم میخواست، هیچگاه از خواب برنمیخواستم. و آن
لحظات معنوي، عبور نمیکرد. مرا که دید، مجذوب نگاهش شدم. چهرهاي دلربا، بویی خوش، و لباسی که از آن سبزي به چشم
میخورد. نگاه از رُخَش بر نمیداشتم. نواي دلنشین صدایش در تار و پودم وجودم طنین انداخت و فرمود: یا باقر! قُل لِلْفتونی، الحقّ
فی المسألۀ مَعَ الباقر. اي باقر! به فتونی بگو، در آن مسأله، حق با باقر است. چشمههاي اشک از چشمان شیخ محمد باقر بهبهانی و
شیخ مهدي فتونی، فوران کرد. آقا باقر هزار جریبی مازندارانی در حالی که گریه، مجال صحبت را از او گرفته بود، گفت: زودتر
صفحه 53 از 67
آمدم، چرا که میدانم، او به پیغام رساندن من نیز آگاه است... . پینوشت بازنویسی شده براساس کتاب دیدار یا ابرار (ویژة
محمدباقر بهبهانی).
یک کتاب در یک نگاه
معرفت امام زمان(ع) و تکلیف منتظران ابراهیم شفیعی سروستانی اشاره: کتاب یاد شده یکی از آخرین آثار منتشر شدة مؤسسۀ
فرهنگی موعود است که در آستانۀ نیمۀ شعبان تقدیم همۀ منتظران موعود شده است. در مقدمۀ این کتاب در زمینه ضرورت نگارش
از اهمیت و جایگاه ویژهاي برخوردار بوده و در سخنان پیامبر گرامی « معرفت امام » آن چنین میخوانیم: در آموزههاي اسلامی
اسلام(ص) و امامان معصوم(ع) تأکید فراوانی برآن شده است؛ تا آنجا که براساس روایات متواتري که از طریق شیعه و اهل سنت
نقل شده، نشناختن امام زمان و عدم معرفت نسبت به او، برابر با مردن در عصر جاهلیت (عصر کفر و شرك) دانسته شده است. 1 با
توجه به آنچه گذشت، در این دوران که عصر امامت آخرین حجت خدا، امام مهدي(ع) است، شناخت آن حضرت برهمگان لازم
بوده و ضروري است که اهل ایمان همه تلاش خود را براي گسترش و تعمیق معرفت خود نسبت به ایشان به کار گیرند. پرسشی که
در اینجا مطرح میشود این است که این معرفت چه دامنه و گسترهاي دارد و چه موضوعاتی را شامل میشود؟ در پاسخ به این
. پرسش باید گفت: شخصیت و ابعاد مختلف وجود حضرت صاحب الامر(ع) را از دو دیدگاه میتوان مورد بررسی قرار داد: 1
دیدگاه کلامی تاریخی در این دیدگاه به طور عمده دو بعد از ابعاد شخصیت و زندگانی امام مهدي ع) مورد توجه قرار میگیرد:
نخست این که آن حضرت، حجت خدا، تداومبخش سلسلۀ حجتهاي الهی و دوازدهمین امام معصوم از تبار امامان معصوم شیعه
ع) است که در حال حاضر در غیبت به سر میبرند ؛ دوم اینکه ایشان شخصیتی است تاریخی، که در مقطع زمانی معینی از پدر و
مادر مشخصی به دنیا آمده، حوادث متعددي را پشت سر گذاشته، با انسانهاي مختلفی درارتباط بوده و منشأ رویدادها و تحولات
مختلفی در عصر غیبت صغرا بودهاند. براین اساس، در بیشتر کتابهایی که با دیدگاه کلامی تاریخی به بررسی شخصیت و ابعاد
وجودي امام مهدي(ع) پرداختهاند با سرفصلهاي مشابهی روبهرو میشویم که برخی از مهمترین آنها به قرار زیر است: 1. لزوم
وجود حجت الهی در هر عصر؛ 2. اثبات ولادت؛ 3. دلایل امامت؛ 4. ویژگیهاي شخصی؛ 5. فلسفۀ غیبت؛ 6. نواب خاص؛ 7. راز
طول عمر؛ 8. معجزات؛ 9. توقیعات (پیامها)؛ 10 . نشانههاي ظهور آن حضرت و... . 2. دیدگاه فرهنگی اجتماعی این دیدگاه ضمن
پذیرش همۀ مبانی و اصولی که در دیدگاه کلامی تاریخی در زمینۀ تولد، غیبت و ظهور آخرین حجت الهی، حضرت مهدي ع)
پذیرفته شده و براساس براهین و شواهد قطعی و تردیدناپذیر عقلی و نقلی به اثبات رسیده، امام ع) را به عنوان حجت خدا بربندگان
و امامی که در عصر حاضر نیز همۀ اهل ایمان وظایف و تکالیف مشخصی در برابر او دارند، مورد توجه قرار داده و در پی این است
که موضوع مهدویت و انتظار را به عنوان مبنایی براي پیریزي کلیۀ مناسبات فرهنگی، سیاسی و اقتصادي مسلمانان در عصر غیبت؛
طرحی براي رهایی جوامع اسلامی از تارهاي درهم تنبیدة فرهنگ و مدنیت مغرب زمین و راهکاري براي گذر همۀ اهل ایمان از
فتنهها و آشوبهاي آخرالزمان مطرح سازد. 2 نگارندة این کتاب، اهداف متعددي را در تألیف اثر خود مورد توجه قرار داده که
مهمترین آنها عبارتاند از: 1. ارائۀ اثري جامع در زمینۀ مهمترین موضوعات و مسائلی که در حوزة مباحث مهدوي مطرح بوده و
. در حال حاضر مورد توجه عموم مردم، به ویژه اقشار تحصیل کرده، اعم از طلاب، دانشجویان و دانشپژوهان قرار گرفته است. 2
تبیین مبانی و اصول مورد پذیرش دیدگاه فرهنگی اجتماعی و ارائۀ تصویري، هرچند اجمالی از مهمترین دغدغههاي نظریهپردازان
این دیدگاه در برخورد با باور مهدوي و فرهنگ انتظار، از یکسو، موضوعات و مسائل مختلف فرهنگی، سیاسی و اقتصادي موجود
در جامعۀ ما، از سوي دیگر. 3. تدوین متنی آموزشی که خواننده را به تدریج و براساس سیري منطقی، با باور مهدوي و فرهنگ
انتظار آشنا ساخته و او را براي فعالیتهاي پژوهشی و مطالعاتی عمیقتر و گستردهتر در این زمینه آماده سازد. 4. آشنا ساختن اقشار
صفحه 54 از 67
مختلف مردم با وظایف و تکالیفی که در عصر حاضر در برابر آخرین حجت خدا(ع) برعهده دارند. کتاب حاضر، در پنج فصل به
شرح زیر، سامان یافته است: 1. امام مهدي(ع)؛ خصایص و ویژگیها در این فصل تصویر جامعی از ابعاد گوناگون شخصیت امام
عصر(ع) ارائه و موضوعات مختلفی چون تاریخ زندگانی، ویژگیهاي ظاهري، خصال و صفات و جایگاه آن حضرت در عالم
هستی بررسی شده است. عناوین گفتارهاي این فصل به شرح زیر است: گفتار اول: از تولد تا غیبت گفتار دوم: خصال و صفات
در » امام مهدي(ع) گفتار سوم: اثبات امامت امام مهدي(ع) گفتار چهارم: غیبت، مفهوم و علل آن گفتار پنجم: جایگاه حجت خدا
2. انتظار؛ رویکردها و کارکردها در این فصل پس از تبیین دو مفهوم ولایتورزي (تولّی) و برائتجویی (تبرّي) به « عالم هستی
عنوان دو پایۀ اساسی انتظار در عصر غیبت، موضوع انتظار، از ابعاد مختلف مفهومی، اعتقادي و کارکردي بررسی شده و دیدگاهها
و رویکردهاي مختلفی که در این زمینه وجود دارد؛ به ویژه رویکرد امام راحل(ره) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است تا در
نهایت خواننده به شاخصههاي یک دیدگاه متعادل و در عین حال همه جانبهنگر در زمینه انتظار امام عصر(عج) دست یابد. این
فصل مشتمل بر شش گفتار است که عناوین آنها عبارتاند از: گفتار اول: تولی و تبري در عصر حاضر گفتار دوم: انتظار در تفکر
شیعه گفتار سوم: انتظار و دیدگاهها گفتار چهارم: احیاگر اندیشۀ انتظار گفتار پنجم: امام خمینی و انقلاب جهانی امام عصر(ع)
گفتار ششم: جامعۀ موعود، الگوي جامعۀ مطلوب 3. ظهور؛ نشانهها و چشماندازها این فصل به بررسی موضوعات مختلف مرتبط با
ظهور امام عصر(ع) اختصاص یافته و در آن موضوعات متنوعی همچون: زمان ظهور، شرایط ظهور، نشانههاي ظهور، چگونگی
تحقق ظهور و چشمانداز جهان پس از ظهور مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. در این فصل شاهد این عناوین هستیم:
گفتار اول: تعیین وقت براي ظهور گفتار دوم: وفا به پیمان، شرط تحقق ظهور گفتار سوم: ظهور و سنتهاي الهی گفتار چهارم:
نشانههاي ظهور گفتار پنجم: یاران قائم(ع) گفتار ششم: عدالت مهدوي گفتار هفتم: جهان پس از ظهور 4. باور مهدوي؛ آسیبها و
بایستهها در این فصل، ضمن تبیین مهمترین بایدها و نبایدهاي تبلیغ و ترویج فرهنگ انتظار و ارائۀ راهکارهایی براي تعمیق و
گسترش هرچه بیشتر این گونه فعالیتها، برخی از آسیبها و آفتهایی که فعالیتهاي تبلیغی و ترویجی در حوزة مهدویت را
تهدید میکنند، نیز بررسی شده است. عناوین گفتارهاي دوگانۀ این فصل به این شرح است: گفتار اول: بایستههاي تبلیغ فرهنگ
مهدوي گفتار دوم: نقش علماي شیعه در عصر غیبت 5. انتظار؛ روزها و یادها در آغاز این فصل از برخی روزها و ماههاي سال که
انتظار در آنها جلوه و درخشش بیشتري دارد؛ همچون شب نیمۀ شعبان و ماه مبارك رمضان، یاد و اعمال و ادعیۀ خاص این ایام
بیان شده است و در پایان آن نیز به دلیل ارادت وصف ناشدنی همۀ شیعیان ایران اسلامی به هشتمین امام معصوم، حضرت رضا(ع)
به بررسی باور مهدوي در کلام رضوي(ع) پرداخته شده و بخشی از روایاتی که از آن حضرت در زمینۀ باور مهدوي و فرهنگ
انتظار نقل شده، مورد بررسی قرار گرفته است. موضوعات این فصل در چهار گفتار به شرح زیر سامان یافته است: گفتار اول:
فضیلت شب نیمۀ شعبان گفتار دوم: رمضان، بهار انتظار گفتار سوم: باور مهدوي در کلام رضوي(ع) گفتار چهارم: موضوعاتی
براي پژوهش آنچه این اثر را از دیگر آثار مشابه متمایز میسازد ویژگیهاي زیر است: 1. ارائۀ مطالب براساس سیر و ترتیب منطقی
مناسب، به گونهاي که خوانندة میتواند گام به گام به نگرشی جامع، عمیق و گسترده در زمینۀ معارف مهدوي و موضوعات مرتبط
با آن دست یابد؛ 2. بررسی وجوه مختلف اعتقادي، تاریخی، فرهنگی و اجتماعی باور مهدوي و فرهنگ انتظار به شیوهاي متقن و
مستدل؛ 3. بهرهگیري از منابع اصلی و دست اول و دقت در نقل اقوال و روایات؛ 4. پاسخگویی به پرسشها و ابهامهاي گوناگونی
که در حال حاضر در زمینۀ این باور و فرهنگ وجود دارد؛ 5. تلاش در جهت ارائۀ دیدگاهی متعادل و به دور از افراط و تفریط در
زمینۀ بسیاري از مباحث مهدوي؛ 6. بررسی و تبیین بایدها و نبایدهایی که شایسته است در فعالیتهاي ترویجی و تبلیغی در حوزة
مهدویت مورد توجه قرار گیرند؛ 7. معرفی منابع مطالعاتی براي تکمیل مباحثی که در کتاب، به اجمال، به آنها پرداخته شده است.
مطالعۀ این اثر را به همۀ علاقهمندان مباحث مهدوي، بهویژه کسانی که در پی ترویج و تبلیغ فرهنگ انتظار در مجامع و مراکز
صفحه 55 از 67
2. براي . مختلف، به ویژه دانشگاهها هستند توصیه میکنیم. پینوشتها 1. ر.ك: مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج 8، ص 368
. مطالعه بیشتر در این زمینه ر.ك: همین کتاب، صص 159 184
راهنماي مسجد مبارك الاقصی
تاریخچۀ قدس 1 به لحاظ تاریخی، قدس از کهنترین شهرهاي جهان به شمار میرود بهطوري که عمر آن از 45 قرن فراتر است،
مهد سه آیین آسمانی: یهود، مسیحیت، اسلام. قدس در ادوار و اعصار به نامهاي متعددي شناخته شده و معروفترین آن، یبوس،
همان نامی است که قدس، قریب به 4500 سال پیش بدان شناخته شد « یبوس » . ایلیا، کابتولینا، بیتالمقدس، القدس، القدس الشریف
و منسوب به یبوسیهایی بوده که از تبار عربهاي اولیۀ جزیرةالعرب هستند، یبوسیها ساکنان اصلی قدس به شمار میروند، آنان
نخستین ساکنان قدس هستند که در حدود 2500 ق.م به همراه قبایل عرب کنعانی به این منطقه آمدند و با تپههاي مشرف به شهر
معروف گشت. (این دژ از قدیمیترین بناهاي قدس به « دژ یبوس » قدیمی قلعهاي را بر فراز تپۀ جنوب شرقی یبوس ساختند که به
شمار میرود.) هدف از ساخت این دژ، دفاع از شهر و محافظت از آن در برابر حملات و تهاجمات عبرانیها و مصريها (فراعنه)
بوده است. یبوسیها همچنین نسبت به تأمین آب دژ و شهر خود همت گماشتند. آنان قناتی را حفر کردند تا آب چشمۀ جیحون
« اورشالم » (نبع العذرا) واقع در درة قدرون (امروزه به چشمۀ سلوان معروف است) را به درون دژ و شهر انتقال دهند. قدس به نام
که تاریخ آن به « تلالعمارنه » نسبت به شالم (خداوند صلح کنعانیها) نیز معروف بود. این نام در کتب مصري معروف به لوحهاي
قرنهاي 18 و 19 قبل از میلاد باز میگردد، ذکر شده است. یبوس در دست یبوسیها و کنعانیها بود تا اینکه در سال 1409 ق.م به
تصرف داوود پیامبر(ع) درآمد و از آن هنگام به شهر داوود موسوم گشت. داوود نبی این شهر را به پایتختی برگزید. این شهر پس
از حضرت داوود به فرزندش سلیمان(ع) رسید و در عهد ایشان به اوج شکوفایی معماري رسید. در همین مقطع دین یهود رواج
یافت. در سال 586 ق.م قدس به حکمروایی فارسیان درآمد، این شهر پیشتر توسط بختالنصر اشغال و کاملًا ویران شده و ساکنان
یهودياش به بابل انتقال یافته بودند. شهر قدس در حکمرانی فارسها بود تا اینکه به سال 332 ق.م توسط اسکندر مقدونی به اشغال
درآمد. قدس در عصر یونانی دورة بیثباتی را سپري کرد. به ویژه پس از مرگ اسکندر مقدونی که بحرانها و اختلافات میان
بطلمیان (پیروان بطلمیوس که مصر را تصرف کرده و دولت بطلمیان را تأسیس کرد) و سلوکیان (منسوب به فرمانده سلوکس که با
تصرف سوریه حکومت سلوکیان را بر پا نمود) بود، این دو سعی در تصرف و حکمرانی بر این شهر داشتند. در سال 63 ق. م
قدس را اشغال کردند، در سال 135 م. هادریانوس امپراطور روم شهر قدس را کاملًا ویران ساخت و به « بومبی » رومیان به فرماندهی
نامیده میشد، در این برهه « ایلیاء » جاي آن مستعمرهاي جدید بنام (ایلیا کابتولینا) دایر نمود. قدس در دوران بیزانسی ( 330 636 ) به
امپراطور به دین مسیحیت، آیین مسیحیت دین رسمی امپراطوري بیزانسی گشت. در این دوره همچنین « قسطنطین » با گرویدن
ملکۀ مادر، کلیساي قیامت را در سال 335 م. بنا نهاد. در سال 614 فارس ها مجدداً قدس را اشغال کرده و بخش عمدة « هیلانا »
آنرا باز پس گرفت و این شهر « هوکول » کلیساها و دیرهاي آنرا از میان بردند. قدس تا سال 627 جزء قلمرو فارسها بود تا اینکه
تا فتح اسلامی در حکمرانی بیزانسیها بود. از آنجایی که اسلام آیینی جهانی بوده و به عربها محدود نمیشد، لذا عربها و
مسلمانها موظف شدند آنرا در همۀ کشورها منتشر سازند، و نتیجۀ آن فتوحات اسلامی بود که فلسطین از جملۀ نخستین
موضوع دستیابی مسلمانان به « یرموك » کشورهایی است که سپاهیان اسلامی به سوي آن رهسپار شدند. با شکست رومیان در نبرد
قدس و گشودن آن دیگر امر سادهاي گشت و در سال 15 ق. ( 636 م.) عمر بن خطاب وارد قدس شد و به واسطۀ امان نامهاي که به
اسم وي معروف گشت، براي مردمانش امنیت به ارمغان آورد. با ورود مسلمانان به قدس دورة جدیدي از تاریخ این شهر آغاز
میشود و سلسلۀ خلافت اسلامی، حکمرانی بر این منطقه را پیدرپی تداوم بخشیدند، به طوري که پس از خلفاي راشدین، امويها،
صفحه 56 از 67
عباسیها، اخشیدیون، فاطمیون و سلاجقه حکمرانی کردند. در طول این مدت و به عبارتی از زمان فتح عمري تا سال 217 ق. قدس
بنام ایلیاء و بیتالمقدس نامیده میشد تا اینکه کمکم و براي اولین بار در تاریخ اسلامی یعنی دقیقاً از سال 216 هجري که مأمون
خلیفه عباسی دستور انجام بازسازي لازم بر روي قبۀالصخره 2 را صادر کرد، این شهر قدس نام گرفت. در سال 217 ق. مأمون
مبادرت به ضرب سکههایی با نام قدس (به جاي ایلیاء) نمود تا احتمالًا این اقدام وي به منظور یادآوري سالگرد قبۀالصخره بازسازي
بوده است. بنابراین نامگذاري شهر قدس به همین نام برخلاف تصور برخیها که معتقدند این نامگذاري به پایان عصر مملوکیان
(قرن نهم هجري) بازمیگردد، از بدو قرن سوم هجري بوده است. این نامگذاري بعدها جا افتاد بهطوري که در زمان خلافت
موسوم گشت. به سال ( 492 ق. / 1099 م) صلیبیها قدس را اشغال کردند و بدون توجه به قداست و « قدس شریف » عثمانی بهنام
جایگاه دینی آن، دست به فساد و ویرانی زدند و در این رهگذر مرتکب قتلعامهاي وحشیانهاي در صحن حرم شریف شدند.
صلیبیها به این اعمال ددمنشانه بسنده نکرده و علاوه بر تاراج و چپاول، مسجدالاقصی را به کلیسا و اسطبل اسبها و احشام خود
مبدل ساختند و پس از صلیبیها به اسطبل سلیمان معروف شد. این رفتار صلیبیها با روح تسامحی که در عملکرد عمر بن خطاب به
سال 583 ق. / ) « حطین » هنگام ورودش به شهر قدس بود، متناقض و مغایر بود. سرانجام سلطان صلاحالدین ایوبی در نبرد معروف
1187 م) بر صلیبیها پیروز شد، و فلسطین را آزاد و قدس را از چنگال صلیبیها رهانید و آن را به آغوش اسلام بازگردانید. قدس،
پس از ایوبیها همچنان در دست مسلمانان باقی بود و عاقبت در سال 1917 م خلافت عثمانی بر قدس توسط انگلیسیها سرنگون
شد. قداست و اسلامیت حرم شریف قداست مسجدالاقصی به باورهاي اسلامی پیوند خورد. این مسجد نخستین قبلهگاه مسلمانان
است و مسلمانان پیش از آنکه رو به کعبه نماز بگذارند مدت 17 ماه به سوي قدس نماز میخواندند و به همین دلیل مسجدي که
3 (دو قبلهاي) لقب گرفت. اسلامیت مسجدالاقصی با واقعۀ اسرا و « ذوقبلتین » امر الهی مبنی بر تغییر قبله در آن نازل گردید، مسجد
معراج نبی اکرم(ص) سندیت یافت؛ معجزهاي که مخصوص رسول مکرم اسلام حضرت محمد(ص) است. این فرمودة حق تعالی
است: سبحان الّذي أسري بعبده لیلًا من المسجدالحرام إلی المسجد الأقصی الّذي بارکنا حوله لنریه من آیاتنا إنّه هو السّمیع البصیر. 4
منزه است آن (خدایی) که بندة خود را شبانه از مسجدالحرام به مسجدالاقصی، که گرداگردش را برکت دادهایم، سیر داد تا بعضی
از نشانههاي خود را به او بنمایانایم؛ هرآینه او شنوا و بیناست. پیامبر گرامی اسلام(ص) در شب 27 رجب (یک سال قبل از هجرت)
از مسجدالحرام به مسجدالاقصی، در بیتالمقدس سیر نموده، و از آنجا به آسمان عروج نمودند. رسول اکرم(ص) در بیان ارتباط
تنگاتنگ و جایگاه مسجدالاقصی از مسجد الحرام (مکه) و مسجد النبی (مدینه) میفرمایند: لاتشدّ الرّحال إلّا إلی ثلاث مساجد:
المسجدالحرام و مسجدي هذا و المسجد الأقصی. 5 بار و بنه به قصد سفر و زیارت بسته نشود مگر به این سه مسجد: مسجدالحرام،
مسجد من و مسجدالاقصی. مسلمانان، که به اهمیت و جایگاه رفیع مسجدالاقصی و بیتالمقدس و همچنین ارتباط متین آن با
باورهاي اسلامی واقف شدند، درصدد ایجاد تحول به سوي اسلامیت آن برآمدند. فتح قدس به دست عمر ابن خطاب در سال 15
هجري روي داد. او با ورود مسالمتآمیز خود و از خلال اماننامهاي که به اماننامۀ عمري 6 موسوم گشت، امنیت را براي مردم این
شهر به ارمغان آورد. این سند بیانگر ارتباط سیاسی و حقانیت قانونی اسلام نسبت به قدس و فلسطین بود. پس از آنکه خلیفۀ
اسقف اعظم روم دریافت کرد، به منطقۀ حرم شریف که در آن هنگام به ویرانهاي « صفرنیوس » مسلمانان کلیدهاي شهر قدس را از
بدل شده بود، رفت و جایگاه صخرة مبارکه (محل آغاز معراج پیامبر(ص)) را زیارت نمود و دستور پاکسازي کامل داد. وي،
همچنین دستور داد تا مسجدي در بخش جنوبی حرم شریف احداث شود. و در گام بعدي، به نم و ساماندهی امور شهر پرداخت و
محضرهایی را دایر کرد که به پست و ارتباطات سامان بخشید و یزید بن ابیسفیان را به ولایت این شهر گمارد و عبادة بن الصامت
را در مسند قضاوت نشاند. خلفا و امراي اموي نیز اقداماتی در این خصوص انجام دادند. شکست دو ابرقدرت فارس و روم در برابر
دولت نوپاي اسلامی نیز زمینههایی را ایجاد کرده بود. از اینرو تثبیت و تحکیم نماد تمدن اسلامی در بیتالمقدس متبلور در
صفحه 57 از 67
مسجدالاقصی ضروري مینمود و نتیجه آن، بازسازي منطقه مسجدالاقصی به شکلی متناسب با عظمت و رفاه خلافت نوپاي اسلامی
بود. طرح بازسازي در زمان عبدالملک بن مروان و فرزندش ولید صورت گرفت که ساخت قبۀالصخره و گنبد سلسله و ساخت
مسجدالاقصی و دارالعماره، دربها و آثار عدیدة دیگري را شامل میشد. بسیاري از این آثار در عهد ولید و بر اثر زمینلرزههاي
شدیدي که در بیتالمقدس و فلسطین روي داد، تخریب شده و از بین رفتند. در جاي دیگري به شرح این موضوع خواهیم پرداخت.
به نظر ضروري میرسید تا مسجدالاقصی بتواند در برابر بناها و معماري بیزانسی در منطقه که شامل کلیساي قیامت در قدس و
کلیساي مهد در بیت لحم بود، صبغه و نماد معماري برجستۀ اسلامی به خود گیرد. گفته میشود، به رغم انجام مرمتهاي متعدد، به
8 عباسی تا حدودي از عمارت « مهدي » 7 و نیز بازسازي مسجدالاقصی در دورة زمامداري « مأمون » ویژه بازسازي قبهالصخره در عهد
مسجدالاقصی محافظت شد، و به نظر میرسد این کار، بدون آنکه تغییر محسوسی در شکل و شمایل و معماري امويها ایجاد شود،
انجام شده باشد. در دوران خلفاي فاطمی (الحاکم بأمرالله و فرزندش ظاهر لإعزاز دین الله) 9 نیز به سان دورة عباسیها با انجام
بازسازيهایی بر روي قبۀالصخره و مسجدالاقصی، این دو مکان مرمت شد. این صبغۀ معماري مسجدالاقصی در عهد ایوبیها رشد
و گسترش یافت؛ بهطوري که ایوبیها پس از آزادي و پاکسازي مسجدالاقصی از لوث صلیبیهایی که به آن آسیب سرانده و
ظاهرش را تغییر داده بودند، مسجد را به وضعیت پیش از تهاجم درآورده و ضمن انجام مرمتهایی، پارهاي تأسیسات را در آن
بهوجود آوردند. این اقدامات جهشی در تحول معماري به حساب آمد. مملوکیان نیز در اظهار و نمایاندن چهرة معماري اسلامی
مسجدالاقصی سهیم بودند و دومین جهش در رشد و پیشرفت معماري به دست آنان صورت گرفت، و در واقع متمم طرحهاي
امويها بود. در این دوره چهرة معماري حرم شریف، که بیانگر اسلامیت مسجدالاقصی در طول این دورانها است، تکمیل شد.
مملوکیان علاوه بر احداث راهروها، مدارس دینی، منارهها و دربها، نسبت به مرمت گنبدها، سقاخانهها و نیمکتها و محرابهاي
کنونی و منتشره در صحن حرم شریف اقدام کردند. همزمان با شکلگیري معماري مسجدالاقصی، جایگاه دینی آن در نزد
مسلمانان، که از قرآن کریم و احداث شریف نشات گرفته است، تبلور و عینیت یافت. یقیناً اگر این جایگاه نبود، قدس امروزه شاهد
این معماري و آبادانی در مسجدالاقصی نبود. مسلمانان از زمان فتح عمري، به قصد زیارت و برگزاري مناسک در مسجدالاقصی و
تبلیغ دعوت اسلامی بار سفر میبستند. حتی خلیفۀ دوم تعدادي از صحابۀ خود را که در رکاب او وارد قدس شده بودند 10 ، مکلف
ساخت تا در بیتالمقدس سکنی گزیده و علاوه بر وظایف اداري به امر تعلیم در مسجدالاقصی بپردازند. از جملۀ این صحابیون
عبادة بن الصامت (م 34 ق.) نخستین قاضی فلسطین و شداد بن أوس (م 58 ق) که هر دوي آنها در بیتالمقدس درگذشتند و در
مقبرة باب الرحمۀ، در بیرون از حصار شرقی مسجدالاقصی، به خاك سپرده شدند. 11 علماي اعلام از گوشه و کنار و به منظور
فراگیري علوم به قصد مسجدالاقصی عزیمت کردند که از آن جمله مقاتل بن سلیمان مفسر (م 150 ق.) و اوزاعی بن عبدالرحمن
بن عمرو فقیه اهل شام (م 157 ق.) و سفیان الثوري پیشواي اهل عراق (م 161 ق.) و لیث بن سعد عالم مصر (م 175 ق.) و محمد
بن ادریس شافعی از پیشوایان چهارگانه اهل سنت (م 204 ق.) بودند. 12 زاهدان و شیوخ صوفی نیز طی قرنهاي سوم و چهارم
هجري با قصد تقرب، انجام مناسک، زیارت و اعتکاف در مسجدالاقصی بار سفر بستند، به عنوان نمونه: بکر بن سهل الدمیاطی
محدث (م 289 ق.) و احمد بن یحیاي بغدادي، که تا زمان رحلت در قدس مقیم بود. 13 به دلیل عزیمت فزایندة عالمان مسلمان که
به منظور تدریس به این منقطه سفر کرده بودند، مسجدالاقصی در قرن پنجم هجري حرکت شتابندة علمی به خود دید و از آن
حوزة علمیهاي مترقی در علوم فقه و حدیث ساخت. غزالی از سرشناسترین شخصیتهایی بود که به این منظور در سال 488 ق. به
قدس سفر کرد و به تدریس پرداخت. 14 وي متذکر شده است که 360 مدرس در مسجد حضور داشتند و این، خود گویاي جایگاه
رفیع مسجدالاقصی نزد مسلمان میباشد. متعاقب فتح بیتالمقدس توسط سردار صلاح الدین ایوبی، چرخۀ علمی و دینی در
مسجدالاقصی پس از وقفهاي قریب به یک قرن، بر اثر اشغالگري صلیبیها، مجدداً به حرکت درآمد و مسلمانان از هر قشر و
صفحه 58 از 67
طایفهاي بار دیگر براي زیارت، انجام مناسب و اعتکاف از یکسو، و کسب علم، تدریس و اقامت از سوي دیگر، بار سفر بستند که
نتیجۀ آن تألیفاتی چند در خصوص فضایل قدس و مسجدالاقصی بود که در عهد ایوبی ها و مملوکیان شهرت خاصی یافت. در
اینجا به ذکر چند مورد بسنده میکنیم: 15 الجامع المستقصی فی فضائل المسجدالأقصی، تألیف حافظ بهاءالدین ابی القسم بن
عساکر (م 600 ق.)؛ فضایل بیتالمقدس، ابیالمعالم المشرف بن المرجی بن ابراهیم المقدسی از اندیشمندانی که قرن پنجم هجري
در قدس میزیست؛ باعث النّفوس الی زیارة القدس المحروس، شیخ برهان الدین الفرازي (ابن الفرکاح) (م 729 ق.)؛ مثیر الغرام
إلی زیارة القدس و الشّام، شهابالدین أبی محمود أحمد بن محمد المقدسی (م 765 ق.)؛ إتحاف الأخصا بفضائل المسجد، أبی
عبدالله محمد شمس الدین سیوطی (م 880 ق.). ایدة احداث مدارس علوم دینی در عهد مملوکیان تبلور یافته و به اوج خود رسید و
همۀ مملوکیان، از سلاطین و امرا گرفته تا قاضیان و دولتمردان و متمولان، که به قدس عشق میورزیدند، به ساخت و بازسازي
مدارس دینی، ایوانها و کنجهاي 16 دالانهاي حرم شریف و اضلاع شمالی و غربی آن همت گماشتند و ضمن تنظیم وظایف،
تأسیساتی را وقف مسجد کردند تا درآمدهاي حاصله از آن صرف مسجد گردد. مملوکیان در ابراز این عشق و علاقه تا آن حد
اغراق میکردند که تعدادي از بنیانگذاران و وقفکنندگان این تأسیسات وصیت کردند پس از مرگ، آنان را در جایی که ساخته
و یا مرمت کردهاند به خاك بسپارند و لذا در بسیاري از این تأسیسات و ابنیه، اتاقی مخصوص بارگاه و مزار صاحب وقف دیده
میشود که براي جاودانه ساخته یاد خویش، نام ساختمان و یا مدرسهاي را به خود منسوب ساخته است. بدین ترتیب مسجدالاقصی
به دانشگاه اسلامی معتبري تبدیل شد که گویاي اقتدار مسلمانان در نوآوري و آبادانی و پایهریزي تمدنی بینظیر بود.
مسجدالاقصی در طول حکومت عثمانیها تا به امروز رسالت علمی و دینی خود را ایفا کرده امّا نه تا حدي که در دورانهاي پیشین
سود میجست. و بدینگونه ایده و فکر تقدیس حرم شریف در میان مسلمانان شکل و تبلور یافت و به آنجا رسید که برخی از
حجاج شام، زیارت مسجدالاقصی و قبۀالصخره را مبدأ مناسب حج (عمره و تمتع) و عزیمت به حجاز 17 قرار دادند. این تلقی تنها به
حجاج بلاد شام محدود نمیشد بلکه حجاج سایر کشورهاي اسلامی را نیز شامل میگردید. همین موضوع، ایدة سفر و زیستن در
قدس 18 را به دنبال داشت، مهاجرت مسلمانان شمال آفریقا به قدس که با اقامت و برپایی نماز در مسجدالاقصی انجام گرفت، خود
بهترین گواه این ماجراست. روایتی نیز از طریق اهل سنت از رسول خدا(ص) نقل شده است که فرمودهاند: لاتزال طائفۀٌ من أمّتی
ظاهرین علی الحقّ، لعدوّهم قاهرین، لایضرّهم من خالفهم حتّی یأتیهم أمرالله عزّوجلّ و هم کذلک. 19 طایفهاي از امت من دائماً به
یاري حق شتابانند، دشمن خود را مقهور میسازند، مخالفانشان نمیتوانند به آنان آسیب برسانند و منتظر امر الهی هستند. سؤال شد،
یا رسولالله این طایفه کجایند؟ ایشان پاسخ فرمودند: ببیت المقدّس و أکناب بیتالمقدّس. در بیتالمقدس و اطراف آن. حرم
شریف مقصود از حرم شریف، منطقۀ قرار گرفته بر روي تپۀ کوچک و یا سکوي مختلف الاضلاع واقع در ضلع جنوب شرقی بخش
قدیمی قدس میباشد. حریم مسجد دربرگیرندة صخرة مبارکهاي است که پیامبرگرامی اسلام(ص) از فراز آن به سماوات عروج
کردند و گنبدي، که در حال حاضر سبز رنگ میباشد، بر بالاي آن بنا شده است. همۀ مجموعۀ مسجدالاقصی که دربرگیرندة
گلدستهها، رواقها، مدارس علوم دینی، گنبدها، سقاخانهها، ایوانها و محرابها بوده براي مسلمانان با برکت است و این فرمودة
حق تعالی است: مسجدالاقصی، همان مسجدي که پیرامونش را با علایم و آیات خویش خجسته گردانیدهایم. تمامی منطقۀ
مسجدالاقصی، مبارك، خوانده شده است و این تسمیه از عهد پیامبر تا دورة مملوکیان معمول بود و از همان زمان حرم شریف لقب
گرفت، و بدین ترتیب از عهد نبوي تا دورة مملوکیان بر کل این منطقه نام مبارك مسجدالاقصی اطلاع داده شد. لازم به یادآوري
است که در طول تاریخ اسلامی و تا به امروز، هیچگونه تغییري در مساحت حرم شریف روي نداده است. حرم شریف داراي
چهارده دروازه بوده است که چهار دروازه پس از فتح قدس به دست صلاحالدین و به عنوان تدبیري امنیتی براي حمایت از این
2. سمیر شما، مسکوکات اسلامی ضرب شده در . جایگاه، مسدود شدند. پینوشتها: 1. دایرةالمعارف فلسطین، ج 3، ص 508 514
صفحه 59 از 67
. 5. صیحی بخاري. 6 . 4. سورة اسراء( 17 )، آیۀ 1 . 3. سیوطی ( 1984 ) ق 21 ، صص 185 183 . فلسطین دمشق 1980 ص 38 و 39
7. ر.ك. مبحث قبۀالصخره / عباسیها در همین راهنما. 8. ر.ك. مبحث . متن اماننامۀ عمري: ر.ك. العارف ( 1961 ) صص 98 91
مسجدالاقصی / عباسیها در همین راهنما. 9. ر.ك. مبحث قبۀالصخره / فاطمیون در همین راهنما. 10 . سیوطی ( 1984 ) ق 2، صص
11 . براي اطلاعات بیشتر به دو بحث و پژوهش استاد فهمی الانصار به نامهاي عبادة بن الصامت (زندگی و آرامگاه وي) و . 34 20
شداد بن اوس (زندگی و آرامگاه وي) منتشره از سوي بخش احیاء میراث اسلامی ( 1986 ) رجوع شود. 12 . العسلی ( 1981 )، ص 27
14 . مجیرالدین ( 1973 )، ج 2، ص 28 آورده است که (غزالی در کنج ناصریه واقع بر روي باب . 13 . العسلی ( 1981 )، ص 28 . و 28
الرحمه که در دورة وي به غزالیه معروف گشت، اقامت داشت). 15 . براي اطلاعات بیشتر به کتاب خطی فضایل بیتالمقدس نوشتۀ
دکتر کامل العسلی، امام 1981 رجوع شود. 16 . الرباط و الزاویه، بناهایی است که به عنوان دارالعباده و صوفیگري و نیز در قالب
پناهگاه فقرا و مساکین بلاد شام بکار رفتهاند، گفتنی است که رباطها در شمال آفریقا عبارت بودند از دژهاي نظامی که سپاهیان
. در آنها استقرار مییافته و با امور دینی و علوم اسلامی آشنا و آموزش داده میشدند. 17 . سیوطی ( 1084 ) ق 1، صص 152 151
18 . براي آشنایی بیشتر با تاریخ مغربیهایی که همزمان با فتح بیتالمقدس از سوي صلاحالدین به این منطقه آمده و تا به امروز در
248 193 و همچنین به منظور آشنایی با مسلمانان آفریقایی موجود در قدس ر.ك. ،( آن ماندگار شدهاند، ر.ك. پژوهشها ( 1984
آن » : پژوهشی که در سال 1984 توسط بخش احیاء میراث اسلامی به قلم حسنی شاهین منتشر شد و طی آن محقق گفته است
گروهی از مردم که در اواخر دوران ترك و پس از آن در بیتالمقدس مستقر شدند از یک کشور آفریقایی نبوده بلکه از
.19 «. کشورهاي گوناگون آفریقایی بودند که امروزه به کشورهاي سودان، چاد، نیجیریه، سنگال و ... معروف هستند
. واسطی( 1979 ) حدیث شمارة 34 ، ص 26
پرسش شما، پاسخ موعود